دانلود رمان اسارت یا عاشقی نویسنده شیما فراهانی

خلاصه رمان اسارت یا عاشقی
خوابم نمیومد و دوست داشتم اون فیلمه رو تا آخر ببینم ولی از خجالت و شاید یکم ترس از کنارش بلند شدم و اومدم توی اتاقم باورم نمیشه پدرام همچین کاری کرده باشه دلم برای خواهر و مادرش خیلی سوخت و تصورش برام خیلی سخت بود البته منم پدر و مادرم و با هم چند سال پیش از دست داده بودم ولی بازم درکش برام سخت بود آخه چطور ممکنه که آدم بخاطر یه اشتباه خواهر و مادرشو با هم از دست بده، دانلود رمان نزدیکای صبح بود که خوابم برد. فردا صبح وقتی از خواب بیدار شدم و رفتم دستشویی یه آبی به دست و صورتم زدم
اومدم توی پذیرایی و یه نگاه اجمالی به خونه انداختم سکوت عجیبی بود و با خودم گفتم حتما آقا فرهاد از خواب بیدار نشدن پس تصمیم گرفتم برم داخل آشپزخونه و صبحونه رو آماده کنم تا با هم صبحونه بخوریم که در کمال تعجب دیدم همهی وسایل صبحونه روی میز هست و نیازی نیست من چیزی آماده کنم، جلوتر که رفتم یه کاغذ رو روی میز دیدم بعد از اینکه برداشتمش دیدم آقا فرهاد با یه خط زیبا نوشتن: فرهاد: من رفتم شرکت صبحونه اتو خوردی میزو جمع کن توی یخچالم خرید کردم همه چیز هست ناهارم مجبوی خودت تنها بخوری من غروب میام
مشخصات رمان اسارت یا عاشقی
نام رمان |
اسارت یا عاشقی |
نویسنده |
شیما فراهانی
|
فرمت رمان |
pdf |
تعدادصفحات |
202 |
زبان |
فارسی |
موضوع رمان |
عاشقانه |
دانلود رمان با لینک مستقیم