با یک ساقه طلایی صبح خود را آغاز کردم و صلواتی بلند بالا به روح پرفتوت آقای بزرگی فرستادم که مرا اینطور از خواب زندگی می انداخت. نتیجه من چیزی نبود که با دوساعت خوابیدن درست درمان شود. بی شک باید در دفتر خودم را به چند لیوان چای می بستم تا کمی نمای چشم هایم التیام پیدا کند. کیف لپ تاپ آقای بزرگی را به دیوار کنار درب تکیه دادم و روی پله های ایوان نشستم و بستن بند کفش های اسپرتم شدم. نگاهم را گرد حیاط چرخاندم
آفتاب روی شیشه های رنگی که می گفت همگیشان کثیف بود، جلوه خاصی نداشت. خیلی دوست داشتم، در یکی از روزهای تعطیلم به این خانه برسم، اما آنقدر در رگ پی تنم جاری بود که فقط شریک روزهای فراغتم می شد. از جا که برخواستم و کیف لپ تاپ را به دست گرفتم، نگاهم به چند متر آن طرف دیگر افتاد. کفش اسپرت اسکچرز مردانه ای بی نظمی درب اتاق پنج دری قرار گرفته بود و می شد گفت این وجود، باعث تعجب بی حدم شد.
در این سه ماهی که در این خانه ساکن بودند، حضور کفش مردانه برابر اتاق پنج دری که حق ورود به آن را نداشت، به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسید. بی خیال از پله ها پایین رفتم و اسکرین گوشی ام را چک کردم تا زمانم برای رسیدن به ایستگاه های اتوبوس را تخمین بزنم. ده دقیقه پیاده روی تا ایستگاه اتوبوس ، کار هر روزم بود. از کوچه پس کوچه های کاهگلی که گذشتم و پا به خیابان اصلی گذاشتم، موفق شدم حسنا را که با پرپر زدن وسط خیابان برایم دست تکان می داد تا بروم کنار روی صندلی ایستگاه بنشینم رویت کنم.
در این شهرستان به مراتب خیلی کوچک، حضور یک باره من چیزی عجیبی بود. آن هم با آن شرایط سوت و کور. حسنا هم ک قربانش روم، اصلا مراعات در برنامه اش نبود. کنارش که نشستم و چشم غره ام را حرامش کردم ، گفت : صبحت بخیر بداخلاق. – صبح تو هم بخیر خل وضع…آبرو برام نمیذاریاااا. – بده همه سعیم اینه روحیت خوب بشه؟
بی توجه به مقنعه ای که حس می کردم در سرم کج شده است را درست کردم و برای پیرمردی که خواستم سمت دیگرم بنشیند، تنم را کنار کشیدم. بون نان تازه نانوایی آن سمت خیابان دلم را مالش می داد، اما پا روی دلم گذاشتم و رو به حسنایی که معلوم بود چشم مادرش را دور دیده و خط چشمش را پررنگ تر کشیده و به قیافه اش صفا داده، گفتم: منوقدر این مدیون محبتات. نکن دختر. خندید و شال نازک لیمویی رنگی که روی ریختش انداخته بود را سعی کرد با کمی جلو کشیدن، از خطر نجات نجات دهد. – مهربونم دیگه…نمی تونم …
سلام و درود خدمت همه ی دوستان و عزیزان گل
امیدوارم از مطالب خوشتون بیاد و براتون مفید باشه.
با نظر دادن ما را در بهتر شدن مطالب سایت یاری کنید.
ایدی تلگرام : mohammad_19@