دانلود رمان ترانسیلوانیا نویسنده آرام راد

قسمتی از رمان ترانسیلوانیا
” شب آرا “
با احتیاط چند قدم به جلو برداشتم، ضربان قلبم به خاطر ترس و استرس به شدت بالا رفته بود، بزاق دهنم هم کاملاً خشک بود، لپ کلام حال خوبی نداشتم!
هوا تاریک بود و با هر قدمم صدای برگهای خشک شده رو به خوبی میشنیدم، ضربان قلب من و صدای برگها تنها صداهایی بودن که شنیده میشدن!
همون لحظه صدای تکون خوردن چیزی رو از طرف بوتهها شنیدم و به شدت به سمتش برگشتم، خشک شده بودم و نمیتونستم حرکت کنم، یعنی چی میتونست باشه؟
انتظارم زیاد طول نکشید چون همون لحظه یه گاو وحشی و مشکی از بین بوتهها بیرون پرید و به سمتم حمله کرد، با نزدیک شدنش به خودم اومدم و همچین جیغی کشیدم که گاو سر جای خودش ایستاد و مات شده با تعجب نگاهم کرد!
با عصبانیت به سمت راست، جایی که میدونستم دارن نگاهم میکنند برگشتم و گفتم.