نوشته های عاشقانه

*** نام رمان: سین مثل اوتانا نویسنده: یاسی جی اچ ار موضوع: عاشقانه/تاریخی تعداد صفحات: 121 *** دانلود رمان سین مثل اوتانا با فرمت pdf دانلود رمان سین مثل اوتانا با لینک مستقیم

ارسال های انجمن

عنوان پاسخ بازدید توسط
لوله کشی برق ساختمان سقف تیرچه بلوک با لوله خرطومی 0 74 mohammad
آموزش سیم کشی کلید دو پل با نقشه 0 118 mohammad
علائم خرابی و تست شارژر موتور سیکلت 0 456 mohammad
تبدیل شارژر پنج سیم به چهار سیم موتورسیکلت 0 214 mohammad
دانلود فیلتر شکن پرسرعت و قوی اندروید vpn for android 0 301 mohammad
کانال تلگرام سیگنال vip بورس رایگان 0 162 mohammad

رمان سین مثل اوتانا

  • 12:53
  • 82  بازدید

دانلود رمان سین مثل اوتانا نویسنده یاسی جی اچ ار

رمان سین مثل اوتانا

قسمتی از رمان سین مثل اوتانا

لباس بلندش را پوشید، لباس کوتاه‌تری هم روی آن مچبندهایی از چرم گاو دور آستین‌های بلند لباسش پیچید تا بلندی‌اش دست و پاگیر نباشد.
موهایش را از دوطرف بافت. روسری بلندی بر سر‌انداخت و با قاب فلزی زیبایی روی سرش محکمش کرد.
از خانه‌اش که نه، خرابه‌ای که حکم خانه را داشت خارج شد. بقچه‌ای که حاوی نان بود همراه مشک آب را بر دوش ‌انداخت.
نگاه آخرش را حواله‌ی خرابه‌یشان کرد.
خرابه‌ای که خرابه نبود اما شد به لطف چند دزدی که نمی‌دانست از کجا‌ یکهو پیدایشان شد و به آتش کشیدنش.
لحظه‌ای چشم فروبست. عقب عقب رفت تا دستش را به افسار اسبش بندکرد، چشمانش را گشود و همراهش قطره‌ای آب شور از چشمش روانه شد.
می‌دانست حداقل دوماهی بلکه بیشتر در راه است. آخر از کاپادوکیه تا مصر راهی بود بس مشکل و طاقت‌فرسا…
با هرتکانی که میخورد، صدای خلخال‌های از جنس نقره‌اش، طرحی می‌شد و بر ذهنش نقش می‌کشید.
طرحی که چهره‌ی مادرش را هر لحظه در ذهنش ترسیم می‌کرد باید قبل از جنگ خود را به خانواده‌اش میرساند.
خانواده‌ای که متشکل می‌شد از پدر و مادری دلسوز…
سریع خود را به بالای سرش رساند. چهره‌اش خاکی بود و ابروانش پیچیده درهم.
ستی واقعا شگفت‌زده شده بود! بار اولش بود که به غیر از پدرش با مردی دیگر روبه رو می‌شد. مردی که نیم تنه‌اش غرق در خون بود!

من را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید