نوشته های عاشقانه

♥≈♥≈♥≈♥≈♥ نام رمان: لمس سرنوشت نویسنده: زهرا سعیدی موضوع: عاشقانه / پلیسی تعداد صفحات: 485 دانلود رمان با لینک مستقیم ♥≈&h

ارسال های انجمن

عنوان پاسخ بازدید توسط
لوله کشی برق ساختمان سقف تیرچه بلوک با لوله خرطومی 0 74 mohammad
آموزش سیم کشی کلید دو پل با نقشه 0 118 mohammad
علائم خرابی و تست شارژر موتور سیکلت 0 456 mohammad
تبدیل شارژر پنج سیم به چهار سیم موتورسیکلت 0 214 mohammad
دانلود فیلتر شکن پرسرعت و قوی اندروید vpn for android 0 301 mohammad
کانال تلگرام سیگنال vip بورس رایگان 0 162 mohammad

رمان لمس سرنوشت

  • 13:27
  • 132  بازدید

دانلود رمان لمس سرنوشت نویسنده زهرا سعیدی

دانلود رمان لمس سرنوشت نویسنده زهرا سعیدی

قسمتی از رمان لمس سرنوشت

جلوی آینه قدی ایستادم و به انعکاس چشم‌هام تو آینه زل زدم؛ بعد از چند لحظه با انزجار رو از آینه گرفتم و به میز آرایش مشکی رنگی که کنار آینه قدی بود، تکیه دادم و پوزخندی ناخونده مهمون لب‌هام شد.
با صدای بلند رهام که صدام می‌کرد تکیه‌ام رو از میز آرایش گرفتم و از اتاق بیرون اومدم، در چوبی اتاق رو بستم و از راهرویی که پر از تابلوهای معرق‌ کاری که هنر دست بابا بود عبور کردم و وارد پذیرایی شدم، رو به رهام گفتم: من حاضرم.
رهام همون‌ جور که کت زمستونیش‌ رو می‌پوشید از جاش بلند شد رمان عاشقانه و بی‌حرف سمت در ورودی رفت و بعد از پوشیدن کفش‌هاش از خونه خارج شد.
پشت سرش رفتم و در حالی که زیپ نیم‌بوتم رو می‌بستم گفتم: دیرت نشه یه وقت؟ اگه دیر میشه با تاکسی میرم.
با قدم‌های بلندی سمت ماشین رفت و در حالی که سوار میشد گفت: نگران نباش دیرم نمیشه.
شونه‌ای‌ بالا انداختم و سوار زانتیا مشکی رنگ رهام شدم.
با خروج از حیاط با سرعت به سمت خیابون ولیعصر رفت؛ بعد از تقریبا یک ربع معطلی تو ترافیک به دانشگاه رسیدیم و رهام ایستاد، بعد پیاده شدنم با تک بوقی از جلوی چشم‌هام محو شد.
خیره‌ به مسیری که رفت، آروم لب زدم: آخر با این وضع رانندگی یه بلایی سرت میاد!
روی پاشنه پا چرخیدم و به سر در دانشگاه چشم دوختم.

من را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید