نوشته های عاشقانه

رمان های کیمیا وارثی,

ارسال های انجمن

عنوان پاسخ بازدید توسط
کانال پول داغ بورس | فیلتر پول داغ 0 2280 mohammad
فیلتر کد به کد حقیقی به حقوقی | خروج پول حقیقی 0 496 mohammad
فیلتر کد به کد حقوقی به حقیقی | ورود پول حقیقی 0 384 mohammad
فیلتر سرانه خرید حقیقی دو برابر سرانه فروش حقیقی 0 469 mohammad
فیلتر اردر ترس در بورس 0 327 mohammad
فیلتر اردر حمایتی در بورس 0 389 mohammad

رمان اصیل و خونخوار جلد دوم

  • 21:59
  • 1230  بازدید

دانلود رمان اصیل و خونخوار نویسنده کیمیا وارثی جلد دوم

دانلود رمان اصیل و خونخوار نویسنده کیمیا وارثی جلد دوم

معرفی رمان اصیل و خونخوار

همیشه در تنگنای یک خاموشی مطلق، روشنایی عمیقی هم وجود دارد؛ اما گاهی داشتنِ این روشنایی زیبا، تاوان هم دارد. همان‌طور که یک چیز خوب، بدی هم دارد!
جنگ تمام شده است؛ ولی هم‌چنان دشمنان باقی مانده‌اند. خون‌ها ریخته شده‌اند؛ رمان ولی هنوز هم خون‌ها برای ریخته‌شدن فراوانند. و زندگی برای یک روح مرده، باز هم می‌تواند معنای زندگی داشته باشد!
و اما این‌ بار و در این داستان، شیطان دیگر کیست؟! شیطان اهریمن و هیولای خونخوار، کیست؟

رمان اصیل و خونخوار جلد اول

  • 11:58
  • 6178  بازدید

دانلود رمان اصیل و خونخوار نویسنده کیمیا وارثی جلد اول

دانلود رمان اصیل و خونخوار نویسنده کیمیا وارثی جلد اول

قسمتی از رمان اصیل و خونخوار

تندتند شروع به دویدن کردم و دستم رو بالا گرفتم. بالاخره اتوبوس ایستاد و من پریدم داخل.
نفسی تازه کردم و به‌خاطر پر بودن صندلی‌ها، همون‌جا وایستادم.
کلی خودم رو نفرین کردم که چرا ماشینم رو با خودم نیاوردم. اگه آورده بودم الان مجبور نبودم به‌ خاطر اتوبوس بدوم.
پوفی کشیدم و به نرده تکیه دادم. رمان عاشقانه دستی به صورت عرق‌کردم کشیدم. از گرما و همچنین دویدن، نفسم گرفته بود و بالا نمی‌اومد.
بالاخره بعد از یک ‌ربع، اتوبوس توقف کرد و من بعد از دادن مبلغ به پسر جوون راننده که موهاش رو فشن کرده بود و مثل لات‌ها شده بود، پیاده شدم و سمت خونه رفتم‌. زنگ زدم و بعد به دیوارهای آجری تکیه دادم. کمی بعد، درِ رنگ‌ ورورفته‌ی خونه باز و فاطمه در درگاه نمایان شد.
طلبکار نگاهم کرد و گفت:
– کاشکی می‌ذاشتی فردا میومدی!
لبم رو گزیدم و گفتم:
– شرمنده به‌ خدا فاطی! امروز مشتری زیاد بود و ازطرفی اتوبوس…
– خب بابا انقدر حرف نزن. بیا تو.