دانلود رمان سوگند به دست هایت نویسنده میم.الف (مهسا ٩٣)

خلاصه رمان سوگند به دست هایت
دانلود رمان سوگند به دست هایت داستان درمورد رها باستانی؛ دختر آروشا و اوستا هست که بخاطر شباهت زیاد به مادرش همه آروشا صداش میزنن. زندگی رها گره میخوره به گذشته مادرش و رها میره تا معماهای جلد اول رو حل کنه. عاشق میشه و به دست های عشقش سوگند میخوره که همیشه پاش بمونه.دوباره نگاھی به بچه ھا انداختم که کبود شده بودن رو تخت، منم بالشو از زیر پیرھنم در آوردم و شوت کردم سمت بھزاد که صاف
خورد تو صورتش .بعد برگشتم سمت سحر که با تعجب نگام میکرد .یه لبخند گله گشاد تحویلش دادم ،پریدم لپشو ماچ کردم :
چیه زن عمو؟؟ گیج میزنی چرا؟نشناختی؟ رمان داشتم ادای عروس آیندتو در میاوردم دیگه!
سحر زد زیر خنده:بھار رو میگى؟
با خنده سرمو تکون دادم .میون خنده ھاش زد رو شونم و گفت:
پایین منتظرم دیر بجنبین عمتون تیکه تیکه میکنه ھمتونو!
و رفت. دوباره صدای خنده بچه ھا بلند شد با افسوس نگاشون کردم و گفتم:پاشین جمع کنین خودتونو بابا.
بھزاد:-وای دختر یعنی کپی برابر اصل ھا!بِگُم باباا (ھمون گمشو) من کجام شبیه اون دختره لوسه؟