نوشته های عاشقانه

عکس و متن عاشقانه,متن عاشقانه,عکس نوشته زیبا,جملات احساسی,اس ام اس جدید,نوشته های خاص,عکس های ناب,جملات قشنگ

ارسال های انجمن

عنوان پاسخ بازدید توسط
کانال پول داغ بورس | فیلتر پول داغ 0 2181 mohammad
فیلتر کد به کد حقیقی به حقوقی | خروج پول حقیقی 0 465 mohammad
فیلتر کد به کد حقوقی به حقیقی | ورود پول حقیقی 0 369 mohammad
فیلتر سرانه خرید حقیقی دو برابر سرانه فروش حقیقی 0 450 mohammad
فیلتر اردر ترس در بورس 0 307 mohammad
فیلتر اردر حمایتی در بورس 0 366 mohammad

دانلود آهنگ علیرضا طلیسچی فانوس دریایی

  • 12:48
  • 131  بازدید

دانلود آهنگ علیرضا طلیسچی فانوس دریایی با متن

شما کاربران می توانید ترانه زیبای فانوس دریایی با صدای علیرضا طلیسچی را دانلود کنید

شعر و آهنگسازی : علیرضا طلیسچی / تنظیم کننده : مهیار رضوان

آهنگ علیرضا طلیسچی فانوس دریایی

دانلود رمان اصالت مرگ

  • 12:50
  • 639  بازدید

دانلود رمان اصالت مرگ نویسنده ناز (سویل)

رمان اصالت مرگ نویسنده ناز

قسمتی از رمان اصالت مرگ

با لایکا وارد ویلا شدیم، دستش رو گرفتم همیشه وقتی وارد این خونه می‌شدیم دست و پاش می‌لرزید، درست برعکس من که این خونه تو تک‌تک عضو‌هام نفوذ کرده بود و بهم آرامش می‌داد.
نگاهم رو در حدقه چرخوندم تقریباً دو ماهی می‌شد که به این‌جا، سر نزده بودم تم خونه‌ رو به خواسته‌ی من عوض کرده بودن، این حس غرور، دوباره به سراغم اومده و وجودم رو قلقلک داد.

این خوب بود و البته واسه شکار‌هایی که تو راه داشتیم این حسم داشت تیزتر می‌شد. رمان عاشقانه تم خونه به دو رنگ سیاه یعنی اصالت و سرخ یعنی خون آرایش شده بود که مثل لباسی خواستنی به تنش نشسته بود.

چشم چرخوندم نگاهم‌ به تابلوهای روی دیوار لغزید. عکس‌های جنایی، تابلو‌ها، همه چی وحشتناک بود. این واسه من خوب بود، سرم رو تکون دادم و نگاهم رو به روبه‌رو دوختم و قدم‌هام رو محکم کردم.
و یک بار دیگه دست‌های لایکا رو فشردم و پله‌ها رو یکی‌یکی طی کردم.

آهنگ شروین حاجی آقاپور بعد ما

  • 12:34
  • 109  بازدید

دانلود اهنگ شروین حاجی آقاپور بعد ما با کیفیت اصلی MP3

همینک دانلود آهنگ بعد ما با صدای شروین حاجی آقاپور بهمراه متن و کیفیت عالی

اهنگ شروین حاجی آقاپور بعد ما

گام به گام علوم تجربی سوم ابتدایی

  • 13:57
  • 242  بازدید

دانلود گام به گام علوم تجربی سوم ابتدایی کامل به صورت pdf

گام به گام علوم تجربی سوم ابتدایی

در این محتوا گام به گام علوم تجربی سوم ابتدایی آماده شده است. این گام به گام شامل راهنمای حل مسائل و مطالب موجود در کتاب علوم تجربی سوم دبستان می باشد و حل المسائل پرسش ها و تمرین ها و فعالیت های موجود را شامل می شود.

در ادامه می توانید فایل کامل گام به گام کتاب علوم تجربی پایه سوم ابتدایی را دانلود کنید.

گام به گام ریاضی سوم دبستان

  • 23:13
  • 453  بازدید

دانلود گام به گام ریاضی سوم ابتدایی کامل با جواب pdf

گام به گام ریاضی سوم دبستان

در این محتوا گام به گام ریاضی سوم ابتدایی آماده شده است. این گام به گام شامل راهنمای حل مسائل و مطالب موجود در کتاب ریاضی سوم دبستان می باشد و حل المسائل پرسش ها و تمرین ها و فعالیت های موجود را شامل می شود.

در ادامه می توانید فایل کامل گام به گام کتاب ریاضی پایه سوم ابتدایی را دانلود کنید.

گام به گام هدیه های آسمان دوم ابتدایی

  • 14:03
  • 105  بازدید

دانلود گام به گام هدیه های آسمان دوم ابتدایی کامل pdf

گام به گام هدیه های آسمان دوم ابتدایی

در این محتوا گام به گام هدیه های آسمانی دوم ابتدایی آماده شده است. این گام به گام شامل راهنمای حل مسائل و مطالب موجود در کتاب هدیه های آسمانی می باشد و حل المسائل پرسش ها و تمرین ها و فعالیت های موجود را شامل می شود.

در ادامه می توانید فایل کامل گام به گام کتاب هدیه های آسمانی پایه دوم ابتدایی را دانلود کنید.
گام به گام هدیه های آسمانی دوم ابتدایی کامل

این مطلب “گام به گام دوم ابتدایی هدیه های آسمانی” کلیه‌ی فعالیت‌های کلاسی، فکر کنید و تمریناتِ کتاب ها را بررسی می کند و پاسخ کامل ارائه می شود

دانلود رمان پرواز کردن بال می خواهد

  • 12:51
  • 494  بازدید

دانلود رمان پرواز کردن بال می خواهد نویسنده ریحانه فنایی

دانلود رمان پرواز کردن بال می خواهد

قسمتی از رمان پرواز کردن بال میخواهد

هنوز هم از پرت کردنِ دسته گل رز سفیدم پشیمانم. پرت کردن دسته گل برایِ هرکس که در هوا گرفتش، چه رسم مسخره‌ای! پول گل را عروس و داماد می‌دهند، خاطره‌هایِ شبِ رویایی‌شان را با آن گل می‌سازند و در آخر دسته گل از آنِ کس دیگری می‌شود تا بلکه بختش باز شود، انگار پول و خاطره‌هایمان را از سر راه آورده‌ایم!
یاد آن دل و قلوه دادن‌ها به خیر! آن قول‌های شیرین، حرف‌های کلیشه‌ای و خنده‌های از سر خوشی. شاید باید همان‌جا که گفت: با من بیا پرستو، به مولی قسم دنیا رو به پات می‌ریزم.
می‌فهمیدم یک جا کار می‌لنگد، شاید همان‌جا باید چادرم را جلو می‌کشیدم و عوضِ سرخ شدن با همان نفس‌های تکه پاره‌ام می‌دویدم.
سرم سنگینی می‌کرد، رمان عاشقانه آن‌قدر از حرف‌ها و خاطرات پر شده بود که تاب سنگینی‌اش را نداشتم. موهایم را که دورم ریخته بودم، با سر انگشت نوازش می‌کنم. همین دقایقی پیش او با موهایم بازی می‌کرد؛ چقدر این دقیقه‌ها برای گذشتن عجله داشتند!
صداها در سرم می‌پیچد. چقدر بلند می‌خندیدند که با وجود صدایِ آهنگ نوای خنده‌شان را می‌شنیدم. هندزفری را از گوشم خارج می‌کنم و موبایلم را همان‌جا در میانه‌ی فیلمی که به تلخی خاطره ساخته بود خاموش می‌کنم. این نفس‌های عمیق چه می‌کردند با آدم. یکی که نه؛ امّا با چندتایشان آتشِ درونت خاموش و دل ناآرامت آرام می‌گیرد.ش

دانلود اهنگ خدایا مگه قهری

  • 15:24
  • 127  بازدید

دانلود اهنگ خدایا مگه قهری از امین حبیبی کیفیت اصلی MP3

ترانه خدایا مگه قهری را از امین حبیبی با بهترین کیفیت همینک گوش دهید.

ترانه خدایا مگه قهری

دانلود رمان آه

  • 15:08
  • 654  بازدید

دانلود رمان آه نویسنده راحاّنا ( حنانه.س )

دانلود رمان آه

قسمتی از رمان آه

نفرت از هر بود و نبود، شاخه به شاخه در وجودم ریشه دوانده و این حس در تمامِ من پراکنده می‌شود.
مقابل آینه ایستاده و نم صورتم را با آستین لباس پاک می‌کنم.
میل عجیبی به پایین آوردن اجزای صورت آینه دارم اما افسوس که صدای شکستن آن هم نیک‌بختی خفته‌ام را بیدار نمی‌کند. بیدار نمی‌کند… جانِ رفته مرا بیدار نمی‌کند.
مثل کوهی از برف زیر آفتاب سوزانِ نبودش درحال از بین رفتنم. اگر به جای او بودم، موکداً عذابم کمتر بود.
نگاهم نگاه قاب عکسش را می‌بوسد. چه کسی گمان می‌کرد این عکس از خود او وفادارتر باشد؟
تنم می‌لرزد. هنوز باور نمی‌کنم رفته باشد.
جنون گریبان‌گیرم می‌شود. گوشی را با تمام قوا به سمت قاب عکس بالای تخت پرت می‌کنم… به هیچ‌کدام نیازی ندارم. وقتی که قرار نباشد خبری از او به گوشم برسد، تلفن را چه نیاز؟ یک عکس بی‌تنفس را چه نیاز؟ اصلاً زندگی را چه نیاز؟!
پرت می‌کنم و قاب عکس می‌شکند. من می‌شکنم. آینده خیال اندیشم می‌شکند. دل… دل می‌شکند!
تنگدل و حزین‌تر از هروقت کنج اتاق کز می‌کنم.
قلبم تیره می‌شود از این‌همه فلاکتی که بر تقدیرمان چیره شده است. به جان اویم، نمی‌توانم! کالبدم برای تحمل چنین رنجی عجیب کوچک است.

متن تبریک تولد دختر دایی

  • 18:52
  • 1459  بازدید

متن تبریک تولد دختر دایی با فونت خاص دختر دایی عزیزم تولدت مبارک

تولدت مبارک دختر دایی عزیزم

دختر دایی عزیزم
تولدت آذین بخش پاییز است.
در این سرمای سرد پاییزی، با قلبی مملو از عشق و احترام.
تولد تو بهترین را تبریک می‌گویم.
عمرت دراز و توفیق رفیق همیشگی راهت باد.
♥≈♥≈♥≈♥≈♥ 
وقتی که پاتو گذاشتی روی این زمین خاکی
تموم گل های عالم شدن از دست تو شاکی
خدا هم هواتو داشته ، تو رو با گلا سرشته
با تو دنیای پر از درد ، واسه من مثل بهشته
فرشته زمینی دختر دایی تولدت مبارک
از طرف دختر عمه
♥≈♥≈♥≈♥≈♥
روز تولد تو و گرچه نه یم کنار تو
مبارک‌ای عزیز جان تولد و بهار تو
در این دیار نازنین، که یاسمن شکفته است
شکفته باد نرگس جمال نوربار تو…
دختر دایی عزیزم (نام شخص مورد نظر) جان، آغاز بودنت مبارک

دانلود رمان در امتداد عشق

  • 18:23
  • 566  بازدید

دانلود رمان در امتداد عشق نویسنده م.طباطبائی

دانلود رمان در امتداد عشق

قسمتی از رمان درامتداد عشق

لبخندی زدم و تشکر کردم آریا با اخم‌های درهم زودتر از من از اتاق دکتر خارج شد. لنگان بدنبالش راه افتادم که بیرون اتاق پزشک منتظرم ایستاده بود.

با دیدنم زیر بازوم رو گرفت و از بیمارستان خارج شدیم با کمک آریا سوار ماشین شدم.

آریا هم بعد گرفتن دارو هام برگشت و به سمت خونه حرکت کرد به محض ورودمون به خونه صدای تلفن بلند شد با کمک آریا روی تخت نشستم که صدای زنگ تلفن قطع شد. پس از مکث کوتاهی مجدد تلفن به صدا دراومد اریا نفسش رو کلافه بیرون فرستاد و بلند گفت

– الله اکبر باز اینا اومدن تهران!

– خب جواب بده شاید چیزی شده…

آریا کتش رو روی تخت انداخت و به طرف تلفن رفت.

– چی میگی هر روز هر روز….. نخیر….. باشه حالا…. ای بابا…. نه…. باشه بده.

بعد با صدای بلند صدام کرد

– هاناجان بیا تلفن

تا خواستم از روی تخت بلند شم خودش رو بهم رسوند و گفت

– مادرت میخواست باهات حرف بزنه اونجوری صدا زدم تا شیوا….

زیر بازوم رو گرفت و تا جلوی تلفن همراهیم کرد رمان عاشقانه تلفن رو جواب دادم که به مجدد به طرف اتاق برگشت.

– الو

صدای مهربون مادر از پشت تلفن ارامش خاصی رو به تن خسته و روح بی تابم تزریق ‌ کرد

– سلام دختر قشنگم

دانلود رمان چایت را سرد بنوش

  • 13:55
  • 191  بازدید

دانلود رمان چایت را سرد بنوش نویسنده وحیده رحیمی

دانلود رمان چایت را سرد بنوش

قسمتی از رمان چایت را سرد بنوش

روبروی راهروی طویلی که به اتاقش ختم می‌شد ایستاد و نفسی تازه کرد. سمت اتاقش رفت و در اتاق را باز کرد.

مانی از روی صندلی مخصوص میز مطالعه برخاست و جایش را به او داد و ذوق زده در حالی که چشمش به صفحه لپ تاپ بود گفت:

ــ پسر ببین چی پیدا کردم!

گرشا متعجب روی صندلی نشست و صفحه‌ای که روبرویش بود را بلند خواند.

ــtwinstrangers دو قلوهای غریبه، جالبه.

نگاه خیره‌اش را به صفحه دوخت و چشمکی رو به مانی زد، تبسم کم جان ولی پر از خباثت گوشه لبش نشست.

ــ این رو دیگه از کجا آوردی؟

مانی هیجان‌زده کف دستانش را به هم سایید رمان عاشقانه و صندلی قهوه‌ای رنگی از گوشه اتاق آورد، آستین پیراهنش را تا زد و روی صندلی نشست.

ــ یکی از بچه‌های قدیمی دانشکده رو دیدم.

گرشا متعجب یک تای ابرویش را بالا انداخت.

ــ کیو دیدی؟

مانی پوزخندی زد.

ــ مبین منگل.

غش غش خندید، خوب می‌دانست مانی از چه کسی سخن می‌گوید مبین منگل همان پسری که فامیلی‌اش مناگل بود و دوستان دانشکده‌اش به او مبین منگل می‌گفتند.

گرشا به سختی لب‌های کش آمده‌اش را جمع کرد.

دانلود رمان یار مجنون

  • 12:18
  • 384  بازدید

دانلود رمان یار مجنون نویسنده آذر دخت (زهرا اچ)

دانلود رمان یار مجنون نویسنده آذر دخت (زهرا اچ)

خلاصه رمان یار مجنون

خدایا! سرم داشت می‌ترکید. حتی فکرشم عذابم می‌داد چه برسه به عملی کردنش و انجام دادن این کار فوق العاده سخت. آخه یعنی چی؟ چرا از بین این همه آدم من باید این کار رو انجام بدم؟

نفسم رو پوف مانند دادم بیرون و با انگشت‌هام شقیقه ام رو فشار دادم تا از فشار ناگهانی که داییم بهم وارد کرده بود، کمی کم بشه؛ اما دریغ.

برای چند دقیقه اتفاقات چند لحظه پیش برام تکرار شد.

با احساس کوفتگی که از صبح تا الان به همراهم بود، وارد کلاس شدم.

نگاه اجمالی به قسمت دخترها انداختم و با دیدن بهار با قدم‌های خسته به سمتش حرکت کردم و روی صندلی مشکی رنگی که کنار صندلی بهار جا خوش کرده بود، نشستم.

سرم خیلی درد می‌کرد؛ چون شب قبل برای پروژه تحقیقاتی استاد شایگان تا صبح بیدار بودم و بدون خوردن صبحانه راهی دانشگاه شده بودم.

اصلا استراحتی نداشتم و این سردردم رو تشدید می‌کرد.

دستم رو گذاشتم روی میز صندلی و درحالی که چشم‌هام رو که در اثر سر درد سوزش شدیدی به جونش افتاده بود، میبستم، سرم رو روی مچ دستم گذاشتم.

چند لحظه ای نگذشته بود که صدای نگران بهار رو زیر گوشم شنیدم.

– لیلی؟

سرم رو از روی مچ دستم بالا اوردم و به سمتش برگشتم.

دانلود رمان تقدیر خونین

  • 13:54
  • 173  بازدید

دانلود رمان تقدیر خونین نویسنده فاطمه السادات هاشمی نسب

دانلود رمان تقدیر خونین نویسنده فاطمه السادات هاشمی نسب

خلاصه رمان تقدیر خونین

همیشه فکر نکن تا ابد خوشحال می‌مانی!

گاهی همچون زمین خواهی خورد که دیگر قادر به بلند شدن نخواهی بود. 

داستان‌های عاشقانه، کجای این دنیا واقعی بودند؟

تنها دروغ‌های شیرینی بودند که به آن‌ها دلخوش کرده بودیم.

دلخوش کرده بودیم تا رمان عاشقانه از این سیاهی حقیقی رها بشویم.

دریغ از دانستن آنکه حتی همان داستان‌های عاشقانه هم،گاهی سرشار از خون و قتل هستند. خون‌هایی که چه بیگناه و چه باگناه، بر زمین‌های دنیای داستان‌ها می‌چکن اما اینبار برای من، توی داستان نبود.

بلکه درست در مکانی بود که می‌خواستم بیشتر از قبل به عشق داستان‌ها ایمان بیاورم.

گویی در حال غرق شدن در عاشقانه‌هایشان بودم. 

 اما الان به سیاهی برگشتم. اکنون می دانم….

بدون هیچ داستان عاشقانه‌ای، تقدیر نهایت این جاده‌ی پر پیچ و خم ایستاده است.

بدون عشق، مقصدی که همیشه از پیش تعیین شده!

با تمام توانم می‌دویدم، نه، نه باید خودم رو برسونم.  باید هر طور شده مانعش بشم.  اگر اون کار رو بکنه برای همیشه هممون بدبخت می‌شیم. 

دانلود رمان مهر حرام

  • 14:13
  • 550  بازدید

دانلود رمان مهر حرام نویسنده مریم نامنی

دانلود رمان مهر حرام نویسنده مریم نامنی

خلاصه رمان مهر حرام

فکرش از همیشه درگیرتر است اما صبوریِ بیش از حدش نمی‌گذارد ذره‌ای از رنگ رخسارش تیره و دگرگون باشد… شیر سماور را باز میکند، آب جوش با فشار وارد استکان لب پریده‌اش می‌شود. سر بلند میکند، از پنجره‌ی کوچک آشپزخانه حیاط را میبیند.
هوا ساز ناکوک میزند باد لباس‌هایش را روی بند رخت میرقصاند آسمان تیره‌تر و دلگیرتر از همیشه است.
از آشپزخانه کوچکش پا روی فرش شش متری اتاق خانه می‌گذارد و در ورودی آهنی را باز میکند.

دمپایی پلاستیکی را به پا میزند، دستش را دراز میکند و قدم برمیدارد لباس‌ها را از روی بند چنگ میزند  رمان جدید موهایش در آسمان میرقصد باد حتی لباس‌های تنش را به بازی گرفته.
صدای زنگ در و بعد هم کوبیدنش باعث می‌شود دست نگه دارد، کسی را ندارد بی‌شک تنها رفیق شفیقش بود با دستی پر از لباس به طرف در ضد زنگ‌خورده و کوچک می‌رود و در را با هول به طرف بیرون باز میکند.
صورت غرق در آرایش نوا دلش را تکان می‌دهد، نوا که میبیند خشکش زده با حرص میگوید:
– برو اونطرف دیگه باد تمام زحمت‌هام رو به فنا داد.
کنار می‌رود نوا به طرف در آهنی پا تند میکند، رمان عاشقانه تنها جاییست که همیشه آرامش دارد، اتاق شش متری و آشپزخانه‌ی چهار متری رفیقش…
کفش‌های پاشنه‌دارش را در می‌آورد به زمین و زمان ناسزا می‌گوید از باد هم شاکی است.