نوشته های عاشقانه

دانلود رایگان رمان بر من بتاب اثر هانیه وطن خواه با لینک مستقیم و به صورت pdf دانلود رمان های خاص و عاشقانه

ارسال های انجمن

عنوان پاسخ بازدید توسط
کانال پول داغ بورس | فیلتر پول داغ 0 2284 mohammad
فیلتر کد به کد حقیقی به حقوقی | خروج پول حقیقی 0 496 mohammad
فیلتر کد به کد حقوقی به حقیقی | ورود پول حقیقی 0 384 mohammad
فیلتر سرانه خرید حقیقی دو برابر سرانه فروش حقیقی 0 471 mohammad
فیلتر اردر ترس در بورس 0 327 mohammad
فیلتر اردر حمایتی در بورس 0 389 mohammad

دانلود رمان بر من بتاب

  • 15:23
  • 1122  بازدید

دنلود رمان بر من بتاب از هانیه وطن خواه

دنلود رمان بر من بتاب از هانیه وطن خواه

خلاصه رمان بر من بتاب

***

با یک ساقه طلایی صبح خود را آغاز کردم و صلواتی بلند بالا به روح پرفتوت آقای بزرگی فرستادم که مرا اینطور از خواب زندگی می انداخت. نتیجه من چیزی نبود که با دوساعت خوابیدن درست درمان شود. بی شک باید در دفتر خودم را به چند لیوان چای می بستم تا کمی نمای چشم هایم التیام پیدا کند. کیف لپ تاپ آقای بزرگی را به دیوار کنار درب تکیه دادم و روی پله های ایوان نشستم و بستن بند کفش های اسپرتم شدم. نگاهم را گرد حیاط چرخاندم

آفتاب روی شیشه های رنگی که می گفت همگیشان کثیف بود، جلوه خاصی نداشت. خیلی دوست داشتم، در یکی از روزهای تعطیلم به این خانه برسم، اما آنقدر در رگ پی تنم جاری بود که فقط شریک روزهای فراغتم می شد. از جا که برخواستم و کیف لپ تاپ را به دست گرفتم، نگاهم به چند متر آن طرف دیگر افتاد. کفش اسپرت اسکچرز مردانه ای بی نظمی درب اتاق پنج دری قرار گرفته بود و می شد گفت این وجود، باعث تعجب بی حدم شد.

در این سه ماهی که در این خانه ساکن بودند، حضور کفش مردانه برابر اتاق پنج دری که حق ورود به آن را نداشت، به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسید. بی خیال از پله ها پایین رفتم و اسکرین گوشی ام را چک کردم تا زمانم برای رسیدن به ایستگاه های اتوبوس را تخمین بزنم. ده دقیقه پیاده روی تا ایستگاه اتوبوس ، کار هر روزم بود. از کوچه پس کوچه های کاهگلی که گذشتم و پا به خیابان اصلی گذاشتم، موفق شدم حسنا را که با پرپر زدن وسط خیابان برایم دست تکان می داد تا بروم کنار روی صندلی ایستگاه بنشینم رویت کنم.

در این شهرستان به مراتب خیلی کوچک، حضور یک باره من چیزی عجیبی بود. آن هم با آن شرایط سوت و کور. حسنا هم ک قربانش روم، اصلا مراعات در برنامه اش نبود. کنارش که نشستم و چشم غره ام را حرامش کردم ، گفت : صبحت بخیر بداخلاق. – صبح تو هم بخیر خل وضع…آبرو برام نمیذاریاااا. – بده همه سعیم اینه روحیت خوب بشه؟

بی توجه به مقنعه ای که حس می کردم در سرم کج شده است را درست کردم و برای پیرمردی که خواستم سمت دیگرم بنشیند، تنم را کنار کشیدم. بون نان تازه نانوایی آن سمت خیابان دلم را مالش می داد، اما پا روی دلم گذاشتم و رو به حسنایی که معلوم بود چشم مادرش را دور دیده و خط چشمش را پررنگ تر کشیده و به قیافه اش صفا داده، گفتم: منوقدر این مدیون محبتات. نکن دختر. خندید و شال نازک لیمویی رنگی که روی ریختش انداخته بود را سعی کرد با کمی جلو کشیدن، از خطر نجات نجات دهد. – مهربونم دیگه…نمی تونم …

دانلود رمان بر من بتاب

نام رمان: بر من بتاب

نام نویسنده: هانیه وطن خواه

موضوع: عاشقانه/اجتماعی

تعداد صفحات: 694

****

دانلود رمان بن بست مهربانی

دانلود رمان بر من بتاب از هانیه وطن خواه به صورت pdf

مطالب مرتبط:
لایک : 0
کد امنیتی رفرش